×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

پارازيت

× سلام.مطالب پارازيت اكثر موارد را در بر خواهد گرفت.مثل اجتماع ايران،علم،فرهنگ و ورزش ايران زمين.اميدست با ثبت مطالب كوتاه ولي بهينه،رضايت شما عزيزان در آينده نه چندان دور جلب شود.باتشكر
×

آدرس وبلاگ من

paraazit.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/lootestaan

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

هديه آشنايي در قالبي رمانتيك

فردی عادت داشت در بادو بوران با خودش 2 چتر ببرد که ابتدای نامش بر دسته های چوبی آنها کنده کاری شده بود. اکثر مواقع چتر دوم به کارش نمی آمد تا اینکه یک روز بارانی مرد مسنی را دید که خیس شده و زیر طاقی منتظر ایستاده است که باران بند بیاید. بی درنگ جلو رفت و یکی از چتر ها را به او داد. مرد مسن تشکر کرد و گفت: چطور می توانم آن را به شما پس بدهم؟ آدرس تان را به من بگوئید تا آن را باز گردانم. او لبخندی زدو گفت: نیازی به باز گرداندن نیست،فقط در موقع لزوم آن را به کسی هدیه کنید. سال ها گذشت و زمستان سختی از راه رسید. یک روز آن مرد به قصد رفتن به سر کار از خانه بیرون آمد و فراموش کرد با خود چتر بردارد.باران تندی در گرفت و مجبور شد در پناه سقفی بایستد. ناگهان مردی جوان با 2 چتر به سمتش آمد و یکی از چتر ها را به او داد. چتر آشنا بود. روی دسته ی چوبی اش اول اسم او کنده کاری شده بود. پیش از آن که مرد جوان چیزی بگوید مرد مسن لبخندی زد و گفت: متشکرم دوست من،می دانم به شما هدیه شده! به خواست خدا، من هم آن را هدیه خواهم کرد در یک روز بارانی.90
شنبه 15 مرداد 1390 - 5:51:19 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم